عشق یا هوس

جهت پیگیری مطالب به www.paeeez.ir مراجعه کنید.

عشق یا هوس

جهت پیگیری مطالب به www.paeeez.ir مراجعه کنید.

همیشه عاشق عشقم

تو که منو دوست نداشتی چرا از اولش بهم نگفتی؟ نگو دوستم داری که باورم نمیشه، خوب می دونم که نداری، اگه داشتی چرا توی این دو سال حتی یه بار هم بهم نگفتی، چرا هیچ رفتاری که نشونه ای از عشق و علاقه در اون باشه از خودت نشون ندادی؟ اصلا چرا هر یه ماه یک بار با هم حرف می زدیم، چرا بی دلیل رفتی و شیش ماه ازت خبری نشد و اگه خودم نمی آمدم دنبالت عین خیالت هم نبود، چرا وقتی داشتم همه خطا ها و اشتباهامون رو تنهایی به گردن می گرفتم و بار بی کسی رو تنهایی به دوش می کشیدم و باهات حرف می زدم، روت و برگردوندی و رفتی؟ چرا گذاشتی تا صبح گریه کنم، چرا بهم خندیدی؟ چرا من اون شب بلند بلند توی خودم شکستم اما صدام رو نشندی؟ مگه منو تو یکی نبودیم؟ مگه دلامون با هم نبود؟ مگه به هم ایمان نداشتیم؟ چرا پس زود جا زدی؟ چرا فکر می کنی ابراز علاقه همون منت کشیدنه؟ چرا نمیخوای این فکر احمقانه رو از سر بیرون کنی؟ چرا برای هیچ کدوم از این سوالاتم جوابی نداری؟ هر دوتامون خیلی خیلی خوب می دونیم که دلیلش تنها یه چیزه، و اون هم چیزی نیست جز اینکه، تو منو دوست نداشتی، این جمله از دیدگاه آدمی مثل تو خیلی ساده به نطر می رسه، ولی برای من به قیمت شکستن غرور یک مرد، از دست دادن هستی یه آدم با صداقت و ساده که توی دلش هیچی نبود، به باد رفتن دل با ایمانه یه انسان پاک، و صد تا بد بختی دیگه تموم شد.

تو که منو نمی خوای چرا دست از سرم بر نمی داری؟ چرا راحتم نمی ذاری؟ برای تو که عشق و علاقه رو حتما با مال دنیا می سنجی و ظاهر رو به باطن ترجیح میدی، این رفتار اصلا منطقی نیست، تو که ظاهر زیبا و آراسته ای داری، تحصیل کرده هم هستی، موقعیت اقتصادی و اجتماعی عالی داری و از همه مهمتر اهل منت کشی هم نیستی، منو دیگه برای چی می خوای، یه وقت باعث کسر شان تو نشم، یه آدم بد بخت و بیچاره مثل من به چه دردت می خوره، می خوایش چیکار؟ می خوای مردانگی و غرورش رو بذاره کنار و نقش یه عروسک رو برات بازی کنه؟ که بازیچه دستت بشه؟ تا هر جوری دوست داری بکوبیش و اونم هیچی نگه؟ که دلش رو بگیری زیر پاهات له کنی؟ که بشکنیش؟ که از اشک ریختن و سکوت پر از فریادش لذت ببری؟ یعنی من حق ندارم که نخوام بازیچه دست تو باشم؟ تو که منو دوست نداشتی و نداری چرا دست از سرم برنمی داری؟ چرا نمی ذاری به درد خودم بسوزم و بسازم، بگو چرا برای هیچ کدوم از این سوالاتم جوابی نداری؟

یادته اون شب بهت گفتم که خیلی عوض شدم، از اون موقع تا حالا هم خیلی چیزا عوض شده و هم من همراه اون چیزا عوض شدم، تو هم حتما عوض شدی، و نتیجه اینکه دیگه برای هم غریبه ایم...

ببین دختر خوب، فکر نکن که من احمقم، توی عمرم با خیلی ها دوست بودم، اندازه موهای سرت، اما هیچوقت لذت دنیا رو با اعتقاداتم عوض نکردم، فقط هم دوبار عاشق شدم، که هر دوبارش این شد که می بینی، تازه تو که از جریان مریم هم با خبر بودی، اینم بدون که سیاست های احمقانهء تو هم که به خاطر صداقت خودم باورشون می کردم دیگه کاری از پیش نمی بره، پس برو و راحتم بذاره، گول حرفاتم دیگه نمی خورم، بهتر منتظر همون عشق قدیمیت باشی، شاید یه روز برگشت، اونوقت بازم یه عاشق دل شکسته داری که باهاش بازی کنی...

ضمنا برای تو که ادعای پیروی از دین خدا و پیغمبر رو داری چند تا نصیحت دارم:
همونطور که پاکی و نجابت و رفتار نیک و شایسته توشهء سفر به یه دنیای دیگهء٬ صداقت و راستی و یه رنگی هم تنها چیزیه که توی راه عاشقی به درد می خوره نه سیاست. سعی کن هیچوقت با دل کسی بازی نکنی٬ غرور کسی رو نشکنی. اینم یادت باشه که برای عاشق شدن و بودن و موندن٬ باید خودت غرورت رو بشکنی تا یه روز دلت نشکنه. البته من اشتباه کردم و غرورم رو شکستم٬ اما بی تفاوتی تو نسبت به من باعث شکستن دلم هم شد، برو غریبه برو، برای تو هم آرزوی خوشبختی می کنم، تو رو هم به خدا می سپارم و میذارم اونی که جای حق نشسته و خوده حقه درباره من و تو و خوبی ها و بدی هامون تصمیم بگیره...

راستی برات متاسفم چون دیگه این دفعه نتونستی من رو بشکنی، نتونستی خارم کنی، اصلا فکرش رو هم نکن که دارم گریه می کنم، نه عزیز این حرفا رو با دلی پر از عشق و امید و تصویری از یک آینده روشن برای خودم در کنار اون کسی که عاشقم باشه و عاشقش باشم و لبی خندون همونطوری که تو بهم می خندیدی برات می نویسم...

می توان همچون عروسک های کوکی بود
با دو چشم شیشه ای دنیای خود را دید
می توان در جعبه ماهوت
با تنی انباشته از کاه
سالها در لا به لای تور و پولک خفت
می توان با هر فشار هرزه دستی
بی سبب فریاد کرد و گفت
آه من بسیار خوشبختم

منبع: *فروغ فرخ زاد - فرستنده: سارا

اگر غیر از اینه و دروغ نمیگی بهم ثابت کن٬ یه ذره وجود داشته٬ یه ذره جرات داشته باش و رو در رو باهام حرف بزن٬ اینم هرگز فراموش نکن که محمد٬ دیگه هرگز دل پاک و با صداقتش رو آسون دست کسی نمیده٬ خوب می دونی این رو نگفتم که از خودم تعریف کنم٬ مشک آن است که خود ببوید٬ گفتم که بدونی من اون کسی نبودم که تو می خواستی٬ هر کسی که محمد رو می خواد باید٬ صداقتش٬ ایمانش و از همه مهمتر عشقش رو ثابت کنه... 

نظرات 20 + ارسال نظر
سارا سه‌شنبه 23 فروردین 1384 ساعت 09:30

اول شدم.
اه ببخشید. سلام
...
...
دلی پر از عشق و امید براتون آرزو میکنم(هرچند که میدونم از نعمتش بی بهره نیستید) همینطور آینده ای روشن!
موفق باشید.

بازم مثل همیشه ازت ممنونم سارا جان...

میدونی سه‌شنبه 23 فروردین 1384 ساعت 13:10

من چه دروغی بهت گفتم تو دیوانه ای
من نبودم با همه چیت کنار اومدم وقتی از عشق قدیمیت میگفتی کمکت میکردم که برگردی پیشش هروقت می خواستی زنگ میزدی حرف میزدی من گوش میدادم راهنماییت میکردم بعدش که از من خوشت اومد با همه چیت کنار اومدم با بده کاریات با غصه ها و ناله هات وقتی از مامان باباتو خواهرات بریده بودی کی بود همیشه باهات بود خودت میگفتی جای خیلیارو برات پر کردم بعد ۳ سالم زدی زیر همه چی فقط بگو چه دروغی گفتم نه جدی اگه راست میگی بگو من نبودم از خودموم خونوادمو وقتمو مادیاتم از وجود خودم برا تو میزدم از دلتنگیه ندیدنت پشت تلفن گریه میکردم
یه روز بی مقدمه گفتی من نمیتونمو رفتی چررررررااااااااااااا
حالا من دروغگ گفتم من به خاطر کسه دیگه رفتم من تو زندگیم هیشکی مثل تو نبود عشق قدیمی چیه کدومه تو درغ محضی ولی مرد باش اینجا دروغ نگو بسه دیگه

نگین سه‌شنبه 23 فروردین 1384 ساعت 15:04 http://delaram62.blogsky.com

سلام مرسی از لطفت ولی کاش زودتر به این نتیجه میرسدی!

ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازهء...

افسانه سه‌شنبه 23 فروردین 1384 ساعت 15:10 http://tsecretf.blogfa.com/

بی آشیانه عزیز سلام....
راستش نمیدونم چی بگم ........ ولی خوب تصمیم با خودته

سلام افسانه جان٬ لطف کردی بهم سر زدی٬ بازم بیا...

setare سه‌شنبه 23 فروردین 1384 ساعت 15:51 http://http://yek-negahe-taze.blogfa.com/8401.aspx

سلام
ممنون که برام ادرس وبلاگتو گذاشتی
نمیدونم اسمشو چی بزارم شکایت یا درد ودل
به هر حال زیبا نوشته شده
اگه زحمتی نیست وقتی مطلب جدیدی نوشتی ادرس وبتو برام اف بزار بخونم ممنون

از شما هم ممنون که بهم سر زدی...
این درد دل نیست٬ درست خوده شکایت٬ چون از دستش بد جور شاکیم...

نمی دونم هدف از این کامننت گذاشتن ها چیه؟
نمی دونم چرا دوست داره همش یه جوری خرابم کنه؟

سارا سه‌شنبه 23 فروردین 1384 ساعت 18:43

میتوان همچون عروسکهای کوکی بود
با دو چشم شیشه ای دنیای خود را دید.
میتوان در جعبه ای ماهوت
...
...

باشه سارا جان٬ درستش می کنم٬ ممنون...

نازنین سه‌شنبه 23 فروردین 1384 ساعت 21:17 http://sokotvaeshgh.blogsky.com

چه رنجی است لذتها را تنها بردن

و چه زشت است زیباییها را تنها دیدن

و چه خوشبختی آزار دهنده ای است
تنها خوشبخت بودن

در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است.

جدی جدی سال عوض شده؟ یعنی آدما هم عوض شدن؟
یعنی اونایی که چوب لای چرخ بقیه میکردن دیگه این کار رو نمیکنن؟
یعنی اونایی که دخالتهای بی مورد میکردن دیگه این کار رو نمیکنن؟
یعنی اونایی که باعث جداییها شدن دیگه این کارو نمیکنن؟
یعنی اونایی که خوشیهای بقیه نمیتونستن ببینن عوض شدن؟
یعنی من هم عوض میشم؟ یعنی یه جوری که مورد قبول واقع بشم؟

بازم از حضور سبزت ممنون...

آهویی چهارشنبه 24 فروردین 1384 ساعت 01:15 http://kavir.blogfa.com/

سلام
نمیدونم چی باید بگم البته فقط در مورد این متنت
موفق باشی
یاحق

سلام آهویی جان لطف کردی...

خراباتی چهارشنبه 24 فروردین 1384 ساعت 11:51 http://kharabati.blogfa.com/

بی آشیانه عزیز سلام...
سر بلندی گر تو خواهی با همه یک رنگ باش
قالی از صد رنگ بودن زیر پا افتاده است
شاه کلید سعادت و خوشبختی فقط و فقط صداقت است...
امیدوارم صادقانه عاشق بشی...
پاینده باشی...
یا حق.

سلام دوست من
کاش این چیزا رو طرف مقابلم هم می دونست...

نگین چهارشنبه 24 فروردین 1384 ساعت 20:44 http://delaram62.blogsky.com

مرسی خوشم اومد

خواهش می کنم٬ قابلی نداشت...

َ پنج‌شنبه 25 فروردین 1384 ساعت 13:12 http://AREZOYESHAGAYEGH

SALAM KHOBIN
WEBLOGETUN KHEILI AALI BUD

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 25 فروردین 1384 ساعت 13:14 http://KHALVATGAH.BLOGSKY.COM

SALAM
AZ WEBLOGETUN KHEYLI KHOSHAM AMAD

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 25 فروردین 1384 ساعت 13:16 http://AREZOYESHAGAYEGH.PERSIANBLOG.COM

RASTI BARAYE WEBAM AZATUN KOMAK MIKHAM

گمنام پنج‌شنبه 25 فروردین 1384 ساعت 19:28

سلام
خوبی عزیز
موفق باشی

[ بدون نام ] یکشنبه 28 فروردین 1384 ساعت 18:38

هیچوقت دلت را . دل پاک و پر از صداقتت را دست هر دیوونه
نده
می دونی بعضیها لیاقتشو ندارن.تو با صداقت خودت جلو میری
ولی اونی که ارزششو نداره .اونی که دو رنگه یه روزی که شاید یکی از همین روزا باشه به خاطره صداقت دل مهربون تو
با دورنگیها و بازیهای روزگار خرد میشه. کوچیک میشه
اینو بدون :اگه دلت رو شکسته باشه هیچوقت دلش آرامش نداره
چوب خدا صدا نداره

ولی اگه نمی دونی علت بی مهریهاشو اونو ببخش

بخشیدن یه حسنه که توی وجود آدمای پاک با قلب بی آلایش

ریشه میزنه.نذار ریشه اون خشک بشه

آشیانه ات را دوباره از نوبساز

با طرحی نو. عشقی پاک و خالص

با یه امید دوباره ولی نه با هر بی هویتی
با اونی که لیاقتت را داشته باشه

دلتنگ نباش

شاد و همیشه سبز باشی



[ بدون نام ] یکشنبه 28 فروردین 1384 ساعت 18:45

یاد باد آنکه مرا یاد کند

یاد باد اونی که یه دل مرده رو یاد کنه

هر وقت گل سرخی را میبینم به یاد تو و صداقتت اونو می بویم

به خاطره همه بدیهام منو ببخش

حامد جمعه 30 اسفند 1387 ساعت 20:58 http://www.bikas-tanha273.blogfa.com

قشنگه وبت موفق باشی

عسل چهارشنبه 16 شهریور 1390 ساعت 15:45

سلام خدا قوت. واقعا براش متاسفم که لیاقت این همه دوست داشتنتو نداشته.

مرگ عشق شنبه 16 مهر 1390 ساعت 11:50 http://dastaneeshgh-tanha.blogfa.com

چه دنیای عجیبیه به هر کی که میگی دوست دارم یا بهت
می خنده یا برعکس باهات میمونه بعدش میره ، یه دل
شکسته و تنها واست میمونه( سلام دوست عزیز داستان عشق و مرگ عشق.
مایل به تبادل لینک هسیتد
اگه خواستید منو با اسم ( داستان عشق و مرگ عشق ) لینک کنید
اگه مایل بودید شماهم اسم تو بگو بازم ممنون

آره واقعاً دنیای عجیبیه...

حنا جمعه 4 آذر 1390 ساعت 01:15 http://hanakhanoom.zanblogger.com

چه احساس قشنگی.کاش اونی که من می پرستمش همچین حسی به من داشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد